4ـ رعایت حرمتها
پاسداشت حرمتها و مراعات حریمها، جلوه اى دیگر از تربیت قرآنى است. حق پدر و مادر، از مهم ترین حقوق است که «احسان به والدین» در کنار «عبادت خدا» آمده است و قرآن چنین مؤکد به رعایت حرمت پدر و مادر فرمان مى دهد و از تندى و پرخاش نسبت به آنان برحذر مى دارد و به سخن نیک و لحن شایسته در گفتار و برخوردى خاضعانه و متواضعانه با ایشان و گشودن بال رحمت و رأفت مهر بر سر آنان و نیز خیرخواهى و دلسوزى و دعا درباره آنان دستور مى دهد .
اینها همه، در آیه (اِمّا یَبْلُغَنَّ عندکَ الکِبَرَ اَحدهُما او کلاهُما فَلا تَقُلْ لهما اُفٍّ ...)[14] آمده است .
اخلاق قرآنى، در حرمت نهادن به پدر و مادر و قدرشناسى از زحمات آنان جلوه گر است. قرآن بارها در کنار دعوت به توحید و نهى از شرک، به «احسان به والدین» دستور داده و در جایى هم به وضوح و صراحت، سپاسگزارى در آستان خدا و سپاس نسبت به پدر و مادر را کنار هم مطرح کرده است:
(اَنِ اشْکُرْ لى وَ لِوالدیک)[15]
سلوک قرآنى، تنها در پیمودن راههاى پرپیچ و خم عرفانى و تهذیب نفسهاى پارسایانه و تقواهاى شگرف نیست. ادب و احترام نسبت به پدر و مادر هم، که امرى پیش پا افتاده و خانوادگى و فامیلى است، از گردونه «اخلاق قرآنى» بیرون نیست.
در روایات، رعایت ادب و احسان نسبت به آن دو را به این دانسته اند که: آنان را به اسم صدا نکنى; به احترامشان برخیزى; از آنان جلوتر راه نروى; با آنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویى; نیازهایشان را برآورى; خدمتگزارى به آنان را وظیفه اى بزرگ بدانى و از آنان در سن کهولت و سالخوردگى و از کارافتادگى مراقبت کنى. آنان، گوهرهاى خانگى اند و حفظ این گوهرها، فرمان قرآن است.
سلوک قرآنى، تنها در پیمودن راههاى پرپیچ و خم عرفانى و تهذیب نفسهاى پارسایانه و تقواهاى شگرف نیست. ادب و احترام نسبت به پدر و مادر هم، که امرى پیش پا افتاده و خانوادگى و فامیلى است، از گردونه «اخلاق قرآنى» بیرون نیست.
|
5ـ صدق و راستى
«راستى» در گفتار و کردار، در نیت و عمل، در دوستى و رفاقت، در گواهى و مشارکت، در قول و قرار و عهد و پیمان، در امتحان و کار، در همسایگى و روابط و ... یک ارزش مهم اخلاقى به شمار مى رود. در مقابل، دروغ و نیرنگ و شیادى، گندم نمایى و جو فروشى، وعده دادن و خلف وعده کردن، از مظاهرِ «عدم صداقت» است که بنیان جامعه را بر هم مى زند.
میدان «صدق»، تنها در گفتار نیست. صداقت در ابراز محبت و صدق در عهد و صدق در ایمان هم از مصادیق راستى است. قرآن کریم دستور مى دهد که با راستان باشید: (وَ کُونوا مع الصّادقین).[16]
از حضرت اسماعیل با عنوانِ «صادق الوعد» یاد مى کند;[17] از مقام والاى صدیقین ستایش مى کند و روز قیامت را روزى مى داند که صدق صادقان و راستى راستان به فریادشان مى رسد: (هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادقینَ صدقهم).[18]
از لقبهاى پرافتخار و دوست داشتنى حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ نیز، «صدیقه» است.
تربیت شده اخلاق قرآنى، نه دروغ مى گوید; نه ریا و تظاهر مى کند; نه دیگران را فریب مى دهد; نه دچار نفاق و دورویى مى شود; نه براى جلب منافع مادى، کم فروشى و احتکار و تقلب مى کند. ناهمخوانى ظاهر و باطن و یکى نبودنِ «بود» و «نمود»، از عدم صداقت سرچشمه مى گیرد.
از قول بایزید بسطامى چنین نقل شده است:
«یا چنان نماى که هستى، یا چنان باش که مى نمایى.»
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: بد بنده اى است آنکه دو چهره و دو زبان داشته باشد; در حضور برادر دینى او را مى ستاید و پشت سر، او را مى خورد![19]
«صداقت سیاسى» هم خود را در مسائل اجتماعى و فعالیتهاى گروهى و جناح بندیها و طرفداریها و موضع گیریها نشان مى دهد و دورویى از بازیگرى و رندى آشکار مى شود.
اساس اسلام بر «صداقت» است. سعدى چه نیکو گفته است:
طاعت آن نیست که بر خاک نهى پیشانى
صدق پیش آر، که اخلاص به پیشانى نیست
تربیت شده اخلاق قرآنى، نه دروغ مى گوید; نه ریا و تظاهر مى کند; نه دیگران را فریب مى دهد; نه دچار نفاق و دورویى مى شود; نه براى جلب منافع مادى، کم فروشى و احتکار و تقلب مى کند. ناهمخوانى ظاهر و باطن و یکى نبودنِ «بود» و «نمود»، از عدم صداقت سرچشمه مى گیرد. |
6ـ حُسن خُلق
تندخویى و بداخلاقى، جهنمى سوزان براى خود فرد و دیگران است. «حسن خلق» و رفتار نیک و برخورد شایسته، جامعه و محیط و خانه و محل کار و آموزشگاه و اداره را به «بهشت» تبدیل مى کند.
ماهى به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعى به حسن سلوک و خوش خلقى و مدارا با دیگران. قرآن کریم، اخلاق کریمانه حضرت رسول ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ را مى ستاید و با لقبِ «اِنَّک لَعلى خُلْق عظیم» مفتخرش مى سازد و عامل محبوبیت و رمز جاذبه و موفقیت او را عطوفت و مهربانى و اخلاق نرم و زیبا معرفى مى کند:
(وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غلیظَ القلبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ)[20]
«اگر خشن و تندخو و سخت دل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى شدند.»
بنده حلقه به گوش ار ننوازى برود
لطف کن لطف، که بیگانه شود حلقه به گوش
پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ بخش مهمى از موفقیت خویش را در تبلیغ دین و دعوت مردم، مدیون اخلاق نیک خود بود. رفتارا و دلِ سرسخت ترین دشمنان و متکبرترین جاهلان را نیز نرم و رام مى کرد. آن حضرت مى فرمود:
«انسان با "حسن خلق" مى تواند به درجه "صائم قائم" برسد، یعنى کسى که روزها روزه و شب ها مشغول عبادت و تهجد است.»[21]
خداوند در قرآن به پیامبر عزیزش دستور مى دهد که با مردم با عفو و فرمان به نیکى و اعراض از جاهلان برخورد کند و از اصحاب او نیز با عنوانِ «رُحَماء بینهم» یاد مى کند. مسلمان اگر «حسن خلق» نداشته باشد، به اخلاق قرآنى آراسته نیست; هر چند شب و روزش به عبادت بگذرد!