7ـ پرهیز از بدگمانى

نحوه فکر و شناخت، در نحوه عمل و رفتار انسان مؤثر است. کسى که گمان و حدس را پایه قضاوتها و عملهاى خود قرار دهد، بسیار خطا مى کند و به اشتباه مى افتد .

«سوء ظن»، بدگمانى اى است که ریشه معرفتى و یقینى ندارد و هر کس به مردم بدبین شد، هم ایمان خویش را مى سوزاند و هم رابطه اش با دیگران اختلال مى یابد. اگر کسى بتواند گمان خود را کنترل کند و از سوء ظن رها شود، زندگى را براى خود گوارا مى سازد و جلوى بسیارى از خلافها و گناهان و جرایم نیز گرفته مى شود.

قرآن به مؤمنان چنین دستور مى دهد:

 (اِجتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمٌ)[22]

«از بسیارى از گمانها بپرهیزید، به یقین برخى از گمانها گناه است

آنکه با عینک بدبینى به جهان و آفرینش مى نگرد، خود را در معرض تباهى قرار مى دهد. بدبینى به مردم نیز پیامدهاى ناگوار اجتماعى دارد. بدگمانى، سرطان روح و ویروس تباه کننده روان و اندیشه است.

توصیه دینى این است که نسبت به کار دیگران، تا آنجا که مى توان باید خوشبین بود و کارها را «حمل به صحت» کرد و براى افعال دیگران «محمل صحیح» یافت. اگر بدبینى در جان انسان نفوذ کند، به راحتى دروغ مى گوید و تهمت و افترا مى زند و غیبت مى کند و به علاوه، «آرامش روان» را هم از انسان سلب مى کند.

قرآن به مؤمنان چنین دستور مى دهد:

 (اِجتَنِبُوا کثیراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمٌ)[22]

«از بسیارى از گمانها بپرهیزید، به یقین برخى از گمانها گناه است

 

8ـ فروتنى و خاکسارى

خاکسارى و تواضع، گوهرى است که عارفان خودشناس و خداشناس آن را دارند و برخورد متواضعانه با همنشینان و دوستان را مایه عزت و سربلندى مى دانند و آن را وسیله جذب دلها و محبتها قرار مى دهند.

رسول خدا ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ در برخورد با مردم این ویژگى را داشت، نرم و متواضع و خاکى بود.

 (فَبما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ)[23]

تواضع، جلوه هاى مختلف دارد. نحوه نگاه، نحوه سخن گفتن، نوع راه رفتن، کیفیت غذا خوردن، شیوه نشستن و برخاستن، رفتار با دیگران، لباس پوشیدن و ... همه و همه، هم مى تواند متکبرانه باشد، هم متواضعانه.

قرآن کریم از ویژگیهاى بندگان خاص، یکى هم تواضع را نام مى برد:

 (وَ عبادُ الرَّحمن الذین یَمْشُونَ عَلَى الأَرضِ هَوْناً ...)[24]

«بندگان خدا در روى زمین متواضعانه راه مى روند ... .»

از توصیه هاى لقمان حکیم به فرزندش یکى هم تواضع است:

 «فرزندم! چهره خود را از روى بى اعتنایى از مردم بر نگردان، روى زمین متکبرانه راه مرو، که خداوند متعال مغروران فخر فروش را دوست نمى دارد. در راه رفتن میانه رو باش، صدایت را پایین بیاور، همانا زشت ترین صداها صداى الاغ است.»[25]

انسانِ خویش گم کرده و مغرور، ضعفها و کاستیهاى خود را فراموش مى کند و بر دیگران کبر و فخر و بزرگى مى فروشد و رفتارى از روى بى اعتنایى و تحقیر با دیگران دارد و هیچ کس را در دانش و کمال و کاردانى و خوبى و پاکى، مثل خود نمى داند. نتیجه چنین چیزى جز غرور و کبر نیست.

تواضع در گفتار و رفتار و نشست و برخاست و معاشرت و نگاه و سلام و ... جوهره تهذیب شده انسان را آشکار مى سازد. از این رو انبیا و اولیاى الهى، اخلاقشان تواضع و برخوردشان فروتنى بود.

قرآن کریم از ویژگیهاى بندگان خاص، یکى هم تواضع را نام مى برد:

(وَ عبادُ الرَّحمن الذین یَمْشُونَ عَلَى الأَرضِ هَوْناً ...)[24]

«بندگان خدا در روى زمین متواضعانه راه مى روند ... .»

از توصیه هاى لقمان حکیم به فرزندش یکى هم تواضع است:

 

 

9ـ سپاس نعمت

تا انسان «نعمت» را نشناسد، به حالتِ «شکر» نمى رسد. راه شاکر شدن، شناخت نعمت و صاحب اصلى نعمت است. باید «داشته»ها را با «نداشته»ها سنجید و برخورداریها را با نداشته ها مقایسه کرد و به نعمتها آگاه شد و آنها را سپاس گفت. این، اخلاق و تربیت قرآنى و نبوى است.

در سراسر قرآن، توجه دادن به نعمتها مشهود است. یاد کردن از اولیاى الهى که قدرشناس نعمتهاى خدا بوده اند نیز، فراوان در آیات کلام الله به چشم مى خورد.

قرآن کریم تصریح دارد که شما قدرت شمارش نعمتهاى الهى را ندارید:

 (وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَة اللّهِ لا تُحْصُوها)[26]

ولى از سوى دیگر توصیه به یادکرد نعمتها و شکر آنها مى کند:

 (اُذْکُرُوا نِعْمتى الَّتى اَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ)[27]

 از دست و زبان که برآید

کز عهده شکرش به در آید؟

به هر حال، شاکر بودن، اخلاق شایسته قرآنى است. یکى از کلیدهاى گشایش «باب شکر» توجه به برتریها و برخورداریهاست. این نیز به مواهب مادى محدود نمى شود. تندرستى، جوانى، عقل، مسلمانى، امنیت، فراغت، حافظه، محبت اهل بیت، ولایت، ترک گناه، ذوق هنرى، روحیه خدمت رسانى، گویایى زبان، محبوبیت اجتماعى، زیبایى، برخوردارى از پدر و مادر خوب، داشتن معلم شایسته و دوستان پاک و ... همه از نعمتهاى ارزشمند الهى اند و مى بینید که اگر قصد شمارش باشد، انسان به ستوه مى آید و بى شمارى نعمتها زبانش را مى بندد.

اما قانون الهى و سنتى که در قرآن به آن تصریح شده، این است که:

 (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ)[28]

«اگر شکر و سپاس کنید، بر شما مى افزایم

 شکر نعمت، نعمتت افزون کند

کفر نعمت، از کَفَت بیرون کند

براى شکرانه نعمت هم باید از او توفیق خواست، که بى مدد او، از عهده شکر کوچک ترین نعمتش هم بر نخواهیم آمد.

نمونه هاى اخلاق قرآنى فراوان است. آنچه گفته آمد، تنها نمونه اى از بسیار است. باشد که به خُلق قرآنى آراسته شویم و کتاب خدا را الگوى رفتار خویش سازیم.

 

اما قانون الهى و سنتى که در قرآن به آن تصریح شده، این است که:

 (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ)[28]

«اگر شکر و سپاس کنید، بر شما مى افزایم